اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

.... باز کن پنجره ها را که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن میگیرد... 

هیچ یادت هست

که زمین را عطشی وحشی سوخت

برگ ها پژمردند

تشنگی با جگر خاک چه کرد

هیچ یادت هست

توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد

با سرو سینه گلهای سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد

هیچ یادت هست؟

 

 

 

+ بهونه ی اینجا رو میگیرم تو خلوتم

چیا میخواستم بگم ک یام نیست؟

 

 

 

 

+ زندگی آرومه

سعی میکنم با لبخند بگذره

شاید دلم ناآرامی میخواد گاهی

اما دیگه توانش در من نیست

وقتی به این فکر میکنم که کسی بخواد سعی کنه از در قلبم وارد بشه....دلم میخواد در رو بردارم و جاش دیوار بکشم :))

 

 

 

 

+ این که من سال ها خون دلی که خورده بودم پشت سرم رها کردم از من بعید بود اما دردناک؟ نه!

بخاطر نیاوردنش هم از من بعید بود

 

 

 

+ درس ها بهم فشار نمیارن!! فکر کنم باز دارم نمیخونم اگرنه تا الان باید دهنمو سرویس میکردن دیه، نه؟!

 

 

 

 

+ از روابط دوستانمم راضی هستم....مدیریت کردن دخترای فامیل مورد دیگه ایه که از خودم توش رضایت دارم

در هر دوره عده ای از دوستانت از رده خارج میشن....قبلا این موضوع درد اور بود و تلاشمیکردم جلوش رو بگیرم...دوستی های چندین ساله میساختم ولی حالا فقط اجازه میدم ادمای جدید جاشون رو پر کنن و بجای آویزون کردن ننوم تو قلب کسانی که دوست میدونم، در اتاقی که فقط خودم ساکن اون هستم، در قلعه ای که ذهن منه، یکی جای خواب دائمی دارم :)))

 

 

 

 

+ باید بیام متن بنویسم

حال جسمیم هم خوبه البته اگر لاغر کنم!!

امیدوارم شغلی پیدا کنم که بتونم باشگاه برم و دیر بپاید

 

 

۹۶/۰۲/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی