اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

این کتاب ازدواج بی شکست چی میگه؟!

یارو تعداد خیانت های کاملش (!) از دست خودشم دررفته

به عنوان نمونه برای اصلاح زندگی اوردن گذاشتن در کنار زنش که خیانت هم نکرده

بعد به جفتشون میگن 
"رفتارتو اصللاح کن تا با هم بتونید ادامه بدید"

نه داداچ! دکمه حاج اقا رو بزن و را خروج اون طرفه!

...

جالبه که محض تنوع هم شده درباره زنی که هزار بار خیانت کرده و حالا می خواد ازدواجشو نجات بده یه کتابم ترجمه نشده (نوشته شده باشه یا نه رو نمیدونم ولی ترجمه؟! استغفرالله! زنا تشت آبن! خیانت کنه آبا قاطی میشه! آب قاطی بشه!؟ یا خدااااا!!)

...

خب فروختن یک کتاب به 112 هزار تومن خودش راهی برای جبران دستمزد کمیه که مشاوره دولتی نسیب ادم میکنه

ولی یادم باشه از خانم دکتر بپرسم

چطور یک الگوی از بیخ و بن غلط قراره شالوده کتابی باشه که زندگی های مشابه ما (دست کم قابل تحمل) رو اصلاح میکنه؟!

چطور نمیگردی یک کتاب112 هزارتومنی دیگه پیدا کنی که توش خیانت توجیه نشده باشه و زن موظف نباشه از غر زدن دست برداره تا شوهر الدنگ شلوار وامونده رو یه لحظه بپوشه و به هر نه قمری دخول نکنه!؟

....

به این مرد میگم فلان کس چرا بعد از اینکه زن دوم گرفت به نفر سوم هم گفته بیا زنم شو؟

فرمود اخه نمیتونه با زن خودش بخوابه! چون زن اولش لابد غر می زده و اعصابشو خرد می کرده!!!

...

خدا شاهده تا زیر دماغ اعصابم از دستت خرده

برم دنبال شوهر دوم و سوم بگردم!؟

یا واااا اسلامااااا؟

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۱۳

بپذیرم که هرکسی عیبی داره و بعد با اون عیب زندگی کنم

 

شرمندتم!

مامان ها نمود همین طرز فکرن

جامعه ما هم از یک "زن" همین توقع رو داره

مررررررردددددد اشتباهشو بپذیره؟! مررررررددددد اصلاح بشه؟!!! نهههههههه!!!! مرررررررد همون گهی که هست بره بشینه بالای مجلس و تو هر گلی که هستی همونجوری بذارش رو سرت

چون جامعه پر گررررررگههههههههه

چون مردم چییییی میگننننننن

 

مردم بیان برن تو کوچه های شهر :))

گرگا هم تو صف وایسن تا خودم پاره شون کنم :)

مررررررررد هم اگه اشتباه میکنه باید بپذیره و اصلاح کنه وگرنه خررررررررر نر حسابببییییی مرررررررده و حسابی هم اشتباه می کنه :) چون خره!!!

 

زندگی رو ادامه دادن با همون وضع، پذیرش، تطابق پیدا کردن، اینا روش مادرای ماست

مادرایی که خوشبخت نشدن

مادرایی که هنوز خوشبخت نیستن

و احتمالا حالا حالا ها حتی "راحت" هم نمیشن چه رسد به خوشبخت

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۰۶

+ خب اینجا هنوز بلاگ منه

قربون شکلت برم بچه!

خوب شد پاکت نکردم و ببخشید که هی از سر و تهت زدم :(

بلاگ جان هر مرتبه که اینجا نوشتم باید شروع کنم به بهبود خودم ناموفق بودم

اگر باز بنویسم دیگه در حق تو جفاست

میفهمم که باید اولین قدمم حل این مشکل در من باشه: هزارتا فکر همزمان، تمرکز نکردن، بیهودگی

امیدوارم این خانم دکتر دست کم همین مساله رو برای من ساده تر کنه

 

 

+ نمیشه برم یه شهر دیگه؟

یه اتاق برای خودم کرایه کنم، یه شغل کوچولو داشته باشم و همین؟

عجب غلطیه "حرف گوش کردن"

هردفعه که ادم حرف گوش کنی میشی یه جون از جونات کم میشه

"افرین دختر خوب که نرفتی شهرستان دانشگاه"

خاک تو سرت! چرا نرفتی؟! چرا حرف گوش کردی؟! 

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۵۸

میدونی چیه؟

نشستم این پست قبلو نوشتم، هزارتا چیز دیگه هم تو سرمه 

نمی خوام دیگه باهاش باشم

میخوام از زندگیم حذفش کنم

نمیتونه تغییر کنه من میدونم

بزرگ شده که پسر ضعیف خانواده باشه

بزرگ شده که برای نجات جونش فرار کنه 

بزرگ شده که خشمش رو سر کوچک تر از خودش خالی کنه

بزرگ شده تا دنبال "ضعیف تر" بگرده... که اگه پیداش نکرد هم قبول نکنه شکس خورده چون خودش دیگه کشش نداره از این ضعیف تر بشه!

بزرگ شده که فقط جلوش وایسی و صداتو ببری بالا تا بترسه و بشینه

....

همه اینا رو لای زرورق "اقای مهندس" پیچیده

اقای مهندس خوشگلم هستن :) خوش زبان هم هستن :)  ارتباطات اجتماعی وسیعی هم دارن :)) 

اما تلنگرش بزن تا اقای مهندس بریزه پایین و بچه ای رو ببینی که تمام کودکی زیر سایه داداش شر اما سوگلی بوده، تلاش کرده خوب، درسخون، مودب، محجوب و ... باشه اما هیچوقت سوگلی نشده، حتی هیچوقت انقدر قوی نشده که جلوی شر رو بگیره

...

کاش حداقل اون زرورق رو جوری میپیچیدی که من انقدر راحت داخلش رو نبینم...

شرمنده اقای مهندسم 

اما من خانم مهندس هستم :) خوشگلم هستم :) :))))

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۴۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۴ فروردين ۰۲ ، ۱۲:۲۱