اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

+ خلاقیتمو ول کرده بودم و براش داستان میبافتم

_درد در من باعث میشه فلاش بک بزنم : ) _

تک تک مزخرفاتمو باور میکرد

من سالها جز راست نگفته بودم و گوش او عادت به شک کردن نداشت

آخرش...آخرش گفت باور نمیکنم تو به کسی گفته باشی تو چه حالی هستی

گفت تو میمیری ولی صورتتو کنترل میکنی

...

عادتم شده

مردم اما لبخند مسخره م سر جاش موند : )

 

 

 

+ به خودم گفتم نکنه مرده باشه!؟ باید چک کنم!

و خوابیدم😂

چی مهمه!؟ لیترالی هیچی

فرشید میگه نگرانتم ک هیچی به هیچ جات نیس

وقتی او بگه

لابد نگران شدنی‌ام

 

 

 

+ "من ک عاشقش نیستم" چیست!؟

مورفین؛ برای کسی ک با قطار تصادف کرده

 

 

 

 

+ بیا جمع کن برو پی غروری ک برای من نمیشکنی

من اونی نیستم ک تو عادت داری

من غمگین و ساکتم

من دلبر و شنگول نیستم

من دائم در حال فکر کردنم

من خودمو نمیسپارم دست تو.... هرچقدر دستات به جونم بند باشه

تو یه دختر شاد میخوای....یکی پیدا کن بکوب شبیه من بسازش

من دلم تیکه پاره س

این چیزا راه حل نداره

 

 

 

+ اینطور راحتم

ارشد میخونم

کار میکنم

وقتمو پر میکنم

اینهمه سال همین کارو کردم

خودمو درمان نکردم

فقط حواسمو پرت کردم

 

۰ نظر ۱۹ مهر ۹۸ ، ۲۰:۱۱

مصرع بالا رو تکرار میکنه

نمیبینه به بهای متلاشی شدن نگهش داشتم

...

به نظرت بی وفایی ساده ست؟ 

اگر همتم رو بر بی وفایی و جلوه گری میگذاشتم....حالا جسم آسوده و قلبی خاموش داشتم 

...

آگاهی از من فرار می کنه

مدت زیادی تمرکزم رو از هرچیزی برداشتم و فقط زنده موندم

حالا این سبک من شده و داره عذابم میده... تو رو میبینم که همین کار رو میکنی...بلایی که سرم میاد مثل مواجه ی جزامی با آینه ست! 

...

آرنجش روی زانوش بود و به همه چیز نگاه میکرد به جز من

تمام روز همین کارو کرد

حتی وقتی هوس من از نوک انگشتاش سر می رفت بهم نگاه نمیکرد

حجم باریک آبی ای که من دوست میدارم به غم می گفت "تو منو نمیخوای"

جلوی کسی رو میگرفتم

جلوی دختربچه احمقی که میخواست بگیردش، ببوسدش و همه دنیا رو بخاطرش بکشه

به خودم میگفتم او باید ببینه! باید بفهمه! گفتن تو چه دردی رو دوا میکنه؟!

جلوی خودمو میگیرم و دیگه بهش نمیگم اشتباه نکن

دیگه بهش نمیگم با گوش نکردن به من خودتو ازم نگیر

بهش نمیگم که بخاطر من دیوانگی کن تا بهانه ای برای جنون داشته باشم

بهش نمیگم چون این موجودات نمیشنون :)

...

نوشتن به من کمک میکنه فکر کنم

حق داری عزیز من

مدتی زمان لازمه تا تو برای من فداکاری کنی

مدتی زمان لازمه تا پادشاه من باشی

مدتی به این رابطه زمان میدم

سخته و تو کمکی به التیام من نمیکنی

سخت بود و تو کمکی به قرص شدن قلب من نکردی

...

ولی اگر این بار قلبم از دستی بیفته

دیگه از زمین بلندش نمیکنم :)

 

 

 

 

 

+ میگه میکشتمش! با ماشین از روش رد میشدم!

یاد روزی میفتم که با مشت زده بود روی کاپوت ماشینی...

میگه قفل شدن موتور رو دیدی؟

یاد روزی میفتم که دسته ی چند میلیونی موتورش رو شکستم و او نگران کبودی کوچک روی ساق من بود

...

چیزی در ما هست

در من و تو عزیز ناامن من

چشمانی داریم که سیر نمیشن

و چشمم از او سیر نمیشد

میتونی درکم کنی اگر تعصبت بگذاره

زیبا بود و من توان وصفش رو نداشتم

زیبا بود و زیباییش حد و مرز نداشت

زیبا بود و من نتونستم _مثل تو که نمیتونی_ نخوامش!

...

سعی کرد نگهم داره اما نتونست

من مغرور بودم مثل تو

من سر حرفم موندم مثل تو

من سر ناسازگاری با عزیزش داشتم، مادرش! ...مثل تو

نتیجه ش این شد که او منو از دست داد....مرد زیبای من عاشق بی تکراری رو از دست داد

 

 فقط یکم بعدتر دنیا چرخید و من رو در جایگاه او گذاشت

مرگ همین دوشنبه صبح در بستر خیس من خوابیده بود ولی دارم سعی میکنم اشتباه او رو تکرار نکنم

دارم به تو و به خودم زمان میدم، انرژی میدم، راه حل میدم

دارم سعی میکنم نذارم از من دور بشی

دارم کنار تو می مونم

تو رو فریاد زدم! او منو فریاد نزد

دارم کار میکنم تا احساس قدرت داشته باشم، او نکرد

دارم خودم رو از خانودم دریغ میکنم، او نکرد

میخوام قوی باشم، ارزشمند باشم، میخوام جوابی برای هرکس که منو کنار تو نمیخواد داشته باشم، اما او این ها رو از من دریغ کرد!

میخوام هر زمانی که میتونم تو رو ببینم... اما او نخواست!

...

از من درس بگیر

ازمن که زمانی "صاحب حسن"ی رو به همون اندازه که منو میخوای خواستم

از من درس بگیر و از سر غرورت بلند شو

از من درس بگیر و سال های بعد چیزی مهم تر از غرور داشته باش! عشق رو

از من درس بگیر و منو به موندن مجبور کن

از من درس بگیر و آچاری دستت بگیر، همه ی پیچ های این رابطه رو هرروز محکم کن!

...

میتونی بخونی؟

میتونم بهت بگم که بخونی؟

نمیدونم

 

 

 

 

+ اگر شغلم رو رها کنم زمان بیشتری برای تو خواهم داشت

و در عوض عدم امنیت منو خواهد خورد!

اگر شغلم رو نگه دارم نگه داشتن تو سخت میشه

اما به پول نیاز دارم تا چیزی در خط مقدم داشته باشم! چیزی که از دست دادنی باشه اما از دست دادنش دردناک نباشه

درک میکنی؟

ارشد میخونم و این چیزها که خواستی یاد میگیرم

حتی بلند شدن از جام برام غیر ممکنه!

بعد از یک هفته صورتم رو شستم و ناخنای شکستمو سوهان کشیدم

اگر کسی اغوش میگرفت و میگفت "میفهمم"، شاید سریع تر به زندگی تن میدادم...

۰ نظر ۱۲ مهر ۹۸ ، ۱۶:۴۵