اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

 

بیشترین چیزی که در عشق تو آزارم می دهد 
این است که چرا نمی توانم بیشتر دوستت بدارم 
و بیشترین چیزی که درباره حواس پنجگانه عذابم می دهد 
این است که چرا آنها فقط پنج تا هستند نه بیشتر!؟ 

 

 

 

+ دارم سعی میکنم به کسی حسادت نکنم اما واقعا نمیشه

سعی میکنم مثبت باشم و نادیده بگیرم

زمانی عذاب میکشیدم که ادما لیاقت گذشت منو ندارن

حالا میدونم که بخاطر خودمه که میگذرم

از به یاد نیاوردن همه چیز ناراضی نیستم :) از توی اتفاقات ناخوشایند یک خط قرمز درمیارم و باقی رو فراموش میکنم

 

 

 

 

+ یک ماه دیگه باید برم دانشگاه و هنوز شغل ندارم

کاش نمیرفتم

کاش پیام نور میرفتم

کاش زود تموم میشد

:((

بیهودگی....دانشگاه اول و اخر و وسطش ...رفتن و نرفتن و نیمه رفتنش... بود و نبودش بیهودگیه :(

 

 

 

 

+ خبر خوب اینه که در این مدت چیزای خوبی داشته م :)

تابستون همیشه از سال تحصیلی بهتره

کتاب خوندم :)

سه تا :) و دارم چهارمیشو میخونم :)

یک رشته پیدا کردم و راهی که میخوام برم هی داره روشن تر میشه

مدت خوبی رو خوابیدم، فیلم دیدم، مهمونی و عروسی رفتم و با محمدم صحبت کردم :)

....

من درس ندوس :( دست کم چیزای ریاضی و فنی ندوس

 

 

 

 

+ شبا خوابای خوب میبینم

فعلا نمیخوام به این دکتر پوست اعتماد کنم

تا وقتی که شبیه پیتزا بشم فرصت دارم دنبال یه بهترش بگردم

 

 

۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۱۴

میخواستم کاری کنم

دیروز تصمیم گرفته بودم

به خیالم میخواستم پیوندمون رو محکم تر کنم

حالا میخوام سردش کنم

عقب بکشم

و اجازه بدم زندگیتو بکنی

۱ نظر ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۳