اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو
 
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟

 

 

 

+ وقتایی که تو مسائل رنگارنگم غرق نیستم فرصت میکنم به این فکر کنم که چرا ارایش نمیکنی دختر؟کی میخوای شوهر کنی؟ او مای گاش! فلانی رو ببین چقد زنه!

خب اتفاقی که میفته اینه که فرداش میام یونی یا میرم سرکار و انقد مشکل برای حل کردن میریزه رو سرم که وقتی از یکیش رد میشم جشن میگیرم :)

 

 

 

+ 22 سالمه!! یا خدا! 17 کی تمونم شد!؟ نمیدونم چرا حس نمیکنم که پیرم

 

 

 

 

+ تازه تازه دارم توانایی هندلینگمو از دست میدم! شایدم داشتم ازش زیادی کار میکشیدم

به هر روی هنوزم اونایی که تو دانشجویی فقط درس میخونن و بعدش فقط کار میکنن و بعدش فقط زن هستن رو درک نمیکنم

از بچگی من همه چیزو با هم خواستم

خیلی سخت بوده... بعضی وقتا له هم شدم! ولی اگه میمردم چی؟ اگه فردا بیفتم بمیرم چی؟ اگه خرخون بودم و تا الان زندگیم فقط درس خونده بودمو معصوم زیسته بودم و به پول تو جیبیم قناعت کرده بودم بعد فردا میفتادم میمردم بدون اینکه بوسه ای، کار پنهانی، داشتن دارایی ای از خودم، روی پای خودم ایستادن، گریستن و ترسیدن و درگیر شدن و پیروزی و هزارتا چیز دیگه رو تجربه نکرده بودم چی؟ ایا "من" مرده بودم یا حیوان دست اموز جامعه؟! 

نمیتونم بهشون مثل خودم نگاه کنم

بهشون حسادت میکنم احتمالا زندگیاشون کمتر بالا و پایین داره

ولی خب که چی؟! احتمالا به اندازه ی من نمیدونن چیکارا میشه کرد :)

 

 

 

+ باید خودمو درمان کنم! دیگه اعصابم کشش این خرده بیماری ها رو نداره! همین ماه اینده فرصت خوبیه

دندونای عقلمم میکشم و بعد پولامو جمع میکنم برای فارغ التحصیلی پر خرجم از دانشگاه معروف، معتبر و گهم : )

 

 

 

+ خدایا اگه وجود داری لطفا ترتیبی بده که من 41 واحد باقی مونده رو تماما طی دو ترم پاس کنم

ممنون! اگرم وجود نداری ببخشید که مزاحم شدم!

 

 

 

+ محمد باید مشکلتو با مادرت حل کنی

از دست دادن تو...حتی فکرش دردناکه! ولی نمیمیرم! این موضوع باعث میشه که خودمو کوچک نکنم! مشکلتو باهاش حل کن و بیا سعادتمند شیم! 

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۰۵