اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

دردا تنهای تنها...

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۵۱ ب.ظ

بر تو و آن خاطر آسوده سوگند

بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند

 

بر آن لبخند جادویی، بر آن سیمای روشن

که از چشمان تو افتاه...آتش بر هستی من...

 

 

+ داشتم یه لیست از لغاتی میخوندم که میشه ادما رو باهاشون صدا کرد

"عزیزترینم" بلوفی بود که من میزدم

حقیقت ارزشمنده و این لغت دروغ احمقانه ای بود که حتی نمیدونم چرا ازش برای اسیرتر کردن کسی استفاده میکردم که ناخواسته در بندم بود و حتی اگر در قفس رو باز میکردم باز در بندم می موند!

...

در اعماق وجودم چیزی ساکنه

شاید بزرگسالی در من ته نشین شده یا شاید از بن وجودم در حال بزرگ شدن هستم

هر لحظه ای که میگذره، اتفاقیه که برای زندگی من میفته ولی انگار خودم جایی بیرون این سیستم تو یه فضای ایزوله ی کرم-قهوه ای ِ گرم نشستم و نسکافه غلیظمو مزه میکنم...همونقدر بی تفاوت...همونقدر مطمئن: اونطور که به نظر میاد دردناک نیست.... همون اندازه قادر: "بلند میشم و درستش میکنم"  در حالی که هنوز نشستم!

همین سکون باعث میشه حس کنم دارم به خودم دروغ میگم که تو رو عاشقم....از اون بیرون به خودم تذکر میدم که: دوستش داری! البته دوستداشتنی هم هست! اما عشق؟ عزیزم با خودت رو راست باش!!!

هرباری که میخندی انگار غشای محافظشو پاره میکنم، از نوجوانی هام رجعت میکنم دستشو میکشم که: ببین! مگر به یاد داری از خنده کسی لرزیده باشم؟!

... شاید اگر اینهمه درد نکشیده بود نمیذاشتم قوز کنه و برگرده سر جاش بشینه و زخم زبون زدناشو از سر بگیره...شاید یک روز جای زخماشو فراموش کنه اونوقت دلم بیاد واقعیتو بکوبم تو سرش...شاید تا اون روز باهام بمونی : )

 

 

 

+ دقیقا میدونستم که باید عوض تایپ کردن احساسم در دو جمله ی کاملا منطقی _شبیه همون سوالایی که ادم از یه متخصص میپرسه!_ و فرستادنش برای امیرحسین  بیام تو بلاگم بنویسم و اجازه بدم تفکرم سیر خودشو طی کنه حتی اگر به نتیجه نرسه!! (البته رسید!! و این تف سر بالای دومه!!)

من از دریافت هرگونه مطلب کپی شده ناراحت میشم! این موضوع رو باید دوست مکاتبه ای چندین ساله ی من بهتر از هرکسی بدونه! لااقل دور خودش انقدر با جملات کپی کرده حصار نکشه که حتی برای همین اطلاع رسانی ساده "من از کپی بدم میاد!! ترجیح میدم سالی یبار در جواب خوبی؟ بگم : مرسی  تا شبی ده بار برام متن عاشقانه فوروارد کنی!"  آدم ندونه باید از کدوم راه بره!!

امیرحسین میشه بهم بگی کی هستی؟! عاشق ِ کپی کننده ی ابدوغ خیاری منی؟ با چندتا بیت از جوجه مذهبیای حشری ای که عروض بلدن متاسفانه!؟  اگر هستی حالا بلاکت کنم

و اگر مردی هستی که سالها نعش تیکه پاره ی منو رفو کرد...بهم بگو چرا دوستمو بهم پس نمیدی؟!

۹۵/۱۰/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی