اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اِل مارالی

مائیم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

رفتم اون پست رمز دار رو که زمانی برای تراپیست دولتی کم کیفتم مشترکمون نوشته بودم خوندم

خب بعضی چیزها تغییر کردن، بیشترشون رفتن زیر فرش و در بعضی مغولات من ترجیح دادم در آرامش نادیده گیری کنم!

اما از جمله مواردی که تغییر کرده مثلا نیش و کنایه ها بوده که کاهش پیدا کرده

و اخیرا داره باز افزایش پیدا میکنه

چندتا دلیل پیدا میکنم

اول اینکه زدم خودم کاسه کوزه اونایی که فکر میکرد اکستنشن های من هستن و باید بابتشون شرم زده باشم ریختم به هم! پشماش ریخته و دستاویزش چس شده

دوما خشونت که در او من رو ازار میداد از دستش گرفتم و خودم ازش استفاده کردم :) در نتیجه ترس و عدم امنیتی که من حس می کردم حالا او حس می کنه و اون جور که من سکوت می کردم تا نتش ایجاد نشه حالا او سکوت می کنه :) how you like that؟

سوما مواردی که باهاش سعی میکرد برای من رقیب تراشی کنه چنان به گل نشستن که هر دست و پایی بزنه بدتر فرو میره :) اونی که مثلا از من بلندتر بود به اذن خدا کوتوله از آب در اومد و زیبای چشم آبی تون ده کیلو وزن کم کرده تا رشک آفتاب بود، رشک باربی هم بشه :))

 

غیر از این ها تغییرات منفی بودن

اب زیرکاه تر، خدمات ارائه کن تر، دروغ گو تر و هول خدمات دادن به زنان تر شده!

حقیقتا باید تشریف ببری

حیف ها و غصه های فراوان، تردیدها و رنج ها فروان بدرقه راهت

ولی برو

این حتی سخت ترین برویی نیست که گفتم

و برای تو که شوهرمی باید افت داشته باشه!

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۲:۳۱

امروز عصبانی هستم

حافظ عزیزم دائم بهم مژده، دلداری و اعتماد به نفس میده

هرکس که برام مهمه متوجه میشه دردم چیه و به روش خودش حمایتم میکنه

باز این مرد میاد جوری عصبانیم میکنه که علی رغم اینکه میدونم نباید دلم میخواد بهش حمله کنم بزنمش

با بیخیالیش، جدی نگرفتنش، چیل بودنش و خوشبینی احمقانه ش

دندونای پوسیده ای که یکی یکی از دهن زندگی من میفتن یا کنده میشن اکثرا نر تشریف دارن

عاقل شدم، نباید برم دعوا دیگه!

۰ نظر ۱۶ تیر ۰۳ ، ۱۱:۴۳